English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1925 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
dud U ترقه خراب هرچیز خراب
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
to do for U خراب کردن
undoes U خراب کردن
demolishes U خراب کردن
demolishing U خراب کردن
to cut up U خراب کردن
bungles U خراب کردن
make havoc with U خراب کردن
cut up U خراب کردن
demolished U خراب کردن
demolish U خراب کردن
wrack U خراب کردن
corrupts U خراب کردن
to take down U خراب کردن
vitiate U خراب کردن
demonish U خراب کردن
vitiated U خراب کردن
vitiates U خراب کردن
botching U خراب کردن
unbuild U خراب کردن
botches U خراب کردن
botch U خراب کردن
to play the deuce with U خراب کردن
dilapidate U خراب کردن
to bring to nought U خراب کردن
vitiating U خراب کردن
to mull a mull of U خراب کردن
demolitions U خراب کردن
bungle U خراب کردن
impaired U خراب کردن
botched U خراب کردن
destroy U خراب کردن
muddles U خراب کردن
impair U خراب کردن
destroying U خراب کردن
bungled U خراب کردن
destroys U خراب کردن
impairs U خراب کردن
bungling U خراب کردن
impairing U خراب کردن
corrupt U خراب کردن
muddling U خراب کردن
muddled U خراب کردن
marring U خراب کردن
undo U خراب کردن
pull down U خراب کردن
to lay in ruin U خراب کردن
take down U خراب کردن
go to pot <idiom> U خراب کردن
to break down U خراب کردن
to make a hash of U خراب کردن
demolition U خراب کردن
amortize U خراب کردن
corrupting U خراب کردن
disfigure U خراب کردن
disfigures U خراب کردن
disfigured U خراب کردن
overtumble U خراب کردن
muddle U خراب کردن
marred U خراب کردن
mar U خراب کردن
corrupted U خراب کردن
disfiguring U خراب کردن
raze or rase U بکلی خراب کردن
to do up U خانه خراب کردن
side out U خراب کردن سرویس
over run U خراب کردن در هم نوردیدن
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
batter U خراب کردن خمیر
to crock up U خراب کردن یاشدن
batters U خراب کردن خمیر
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
undermine U از زیر خراب کردن
undermined U از زیر خراب کردن
to bring to ruin U خانه خراب کردن
to wreck U کاملا خراب کردن
undermines U از زیر خراب کردن
hand out U خراب کردن سرویس اسکواش
unmake U بهم زدن خراب کردن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
frustrate U فکر کسی را خراب کردن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
frustrates U فکر کسی را خراب کردن
frustrating U فکر کسی را خراب کردن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
To get damaged . To become defective . U عیب کردن ( خراب شدن )
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
ram U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rams U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
rammed U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
ruinate U خراب کردن منهدم کردن
ruins U خراب کردن فنا کردن
destroys U خراب کردن معدوم کردن
devastate U خراب کردن تاراج کردن
devastates U خراب کردن تاراج کردن
to pull down U خراب کردن بی بنیه کردن
destroying U خراب کردن معدوم کردن
destroy U خراب کردن معدوم کردن
ruining U خراب کردن فنا کردن
ruin U خراب کردن فنا کردن
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
building line U بر ساختمانی
constructional U ساختمانی
structurally U ساختمانی
structural U ساختمانی
organic U ساختمانی
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
member U جزء ساختمانی
structural timber U الوار ساختمانی
site U زمین ساختمانی
to found a building U ساختمانی بینادکردن
ashlar U سنگ ساختمانی
structural steel U فولاد ساختمانی
contractors yard U واحد ساختمانی
building sites U کارگاه ساختمانی
components U جزء ساختمانی
timber U چوب ساختمانی
building site U کارگاه ساختمانی
contractors plant U ماشینهای ساختمانی
construction joints U درزهای ساختمانی
Construction works . U عملیات ساختمانی
construction joint U درز ساختمانی
ashler U سنگ ساختمانی
grillage U شبکه ساختمانی
building material U مصالح ساختمانی
building operations U عملیات ساختمانی
basic unit assembly group U گروه ساختمانی
site U کارگاه ساختمانی
members U جزء ساختمانی
building work U کار ساختمانی
monumentality U عظمت ساختمانی
structural draftsman U نقشه کش ساختمانی
structural crack U ترک ساختمانی
structural concrete U بتن ساختمانی
structual engineering U مهندس ساختمانی
structrual steelwork U فولاد ساختمانی
structrual stability U استحکام ساختمانی
structrual stability U ثبات ساختمانی
sited U زمین ساختمانی
component U جزء ساختمانی
sites U کارگاه ساختمانی
building unit U واحد ساختمانی
site office U دفتر ساختمانی
sites U زمین ساختمانی
site building U زمین ساختمانی
sited U کارگاه ساختمانی
artificial stone U سنگ ساختمانی
structural joints U درزهای ساختمانی
basic construction unit U واحد ساختمانی
structural drawing U نقشه ساختمانی
constructive U مفید ساختمانی
structural factor U ضریب ساختمانی
building limes U اهک ساختمانی
structural member U عضو ساختمانی
masonry lining U پوشش با مصالح ساختمانی
material testing laboratory U ازمایشگاه مصالح ساختمانی
material storage area U انبار مصالح ساختمانی
masonery U مصالح ساختمانی سنگتراشی
intelligent building U [ساختمانی با سرویس هوشمند]
construction cost index U شاخص هزینه ساختمانی
public works U کارهای ساختمانی همگانی
home wiring U سیم کشی ساختمانی
light weight unit U واحد ساختمانی سبک
constitutive U تشکیل دهنده ساختمانی
fabrique U [ساختمانی در محوطه باغ]
sidewalk superintendent U نافر عملیات ساختمانی
structural transformation U تغییر شکل ساختمانی
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
structural steel sheet U ورق فولاد ساختمانی
ashlar U سنگ ساختمانی تراشیده
building machinery U ماشین الات ساختمانی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com